working moment porter«پیروزی های اقتصادی و ملی ارثی نیستند باید آنها را به وجود آورد.»
«استراتژی رقابت، شکست برنامه ریزی راهبردی!»

 

زیسـت نامـه پورتر :
مایکل پورتر در سال 1947 متولد شد. دارای درجه مهندسی از دانشگاه پریستوم و فارغ التحصیل MBA است و دکترای خود را در سال 1973 از دانشگاه هاروارد دریافت کرده است. آقای مایکل پورتر اولین کتاب خود را در سال 1980 زیر عنوان «استراتژی رقابت» نوشت و بدین ترتیب شهرت زیادی در ارائه نظریات راهبردی در مدیریت به دست آورد.

دورنـمای اندیشـه پورتر :
مطالعات و نظریات مایکل پورتر از سالهای دهه 1970 تاکنون همواره مورد توجه قرار دارد. خوشبختانه تفکرات مایکل پورتر از نظر دانشگاهی و اجرایی و سازمانی مورد پذیرش قرار گرفته است، و در بسیاری از سازمانها تئوری زنجیره ارزش و استقبال شده است. امروزه نظریه های پورتر به عنوان موج انقلابی مورد توجه مدیران سازمان است.

ارکان اندیشه پورتر:
پیش از اظهار نظر مایکل پورتر و اندیشه های نوین او، تعریف استراتژی و راهبرد به فعالیتهای درون سازمانی بر می گشت و کانون توجه مدیران در تعیین استراتژی سازمان عبارت بود از کاهش هزینه ها و افزایش سهم بازار. این چنین نظریاتی بر پایه تئوریهای ایگور آنسف باز می گشت و بر اساس اندیشه های او بود. در کتاب «راهبرد رقابتی» پورتر سعی می کند ترکیبی بین نظریات و طرح اندیشه های جدید خود را ارائه دهد. او معتقد است استراتژی سازمان نباید تنها بر اساس امکانات و توانمندیها تعیین شود، بلکه باید به استراتژیهای کلان صنعت و ارزیابی دورنمای فعالیتهای اقتصاد جهانی نیز نگریست.

گونه گرایی
به نظر پورتر گونه گرایی، راهبردی است که به جای اینکه سازمان به صورت مجزا و منفرد به تولید یک کالا بپردازد و عمل کند، در صورتی که به سایز سازمانهای هم صنعت خود بپیوندد امکانات بسیار خوبی را به دست خواهد آورد. پس از نظریه های مک کنزی و گروه مشاوران بستون در مورد اینکه کدام یک از سازمانها موفق و یا ناموفق هستند، پورتر به سه عامل بحران زا در سازمان اشاره می کند که عبارتند از:
- تست یا آزمون جذابیت. آیا گروه صنایعی که به صورت گونه گرا عمل می کنند از نظر ساختاری موفق تر هستند و جالبتر به نظر می رسند؟ آیا صنعت جذابتر دارای نرخ بازگشت سرمایه گذاری بالاتری است؟ آیا کالاهای صنایعی که جذابیت ندارد توسط سایر کالاهای صنایع دیگر جانشین می شوند؟
- هزینه ورود آزمایشی. در صورتی که هزینه ورود به صنعت برای دوره آزمایشی زیاد باشد آیا چالشهای دیگر سرمایه گذاری که دارای نرخ بازگشت بیشتری هستند مورد توجه قرار می گیرد؟
- آیا مزیت نسبی آن کالایی است که دارای مزایای فوق العاده باشد و ویژگی برای مصرف کننده داشته باشد؟
الماس ملی
برای پورتر پرسشی مطرح می شود: چرا پاره ای از سازمانها به طور مستمر نوآوریهای خوبی دارند و می توانند از فرصتهای رقابتی استفاده کنند؟ پورتر پاسخ به این پرسش را در چهار اصل برای سرمایه گذاری می داند:
1. مطالعه عوامل و سازنده های مهارتی و زیرساختها؛
2. بررسی شرایط تقاضای ملی؛
3. بررسی سیاستهای حمایتی و پشتیبانی از صنعت؛
4. تعیین استراتژیهای رشد، سازماندهی و مدیریت.
این عوامل استراتژیک و راهبردی که «الماس ملی» نامیده می شود سبب توسعه و پیشرفت صنعت می گردد.

رقابت و زنجیره ارزش
پورتر دو گونه فعالیت در سازمان می شناسد. فعالیتهای اول و فعالیتهای دوم. فعالیتهای اولیه مربوط به تغییر شکل مواد اولیه، امکانات و منابع سرچشمه های ساخت و تولیدات کالاها است و فعالیتهای گونه دوم که مربوط به توزیع و پشتیبانی کالاها و خدمات است. معمولاً فعالیتهای گونه دوم را مدیریتی می نامند.
کانون توجه پنجگانه
مایکل پورتر معتقد است برای اینکه سازمانی بتواند در عرصه استراتژی رقابتی بازار قرار گیرد، باید نسبت به انتخاب سیاستهای راهبردی بنیادی زیر اقدام نماید:
- رهبری هزینه، بدین ترتیب که هزینه های تولیدی او در حداقل باشد تا بتواند رهبری کاهش هزینه های تولید را در بازار رقابت به عهده گیرد؛
- سیاست مزیت یا ارائه ارزشهای خدمات ویژه ای که او را از سایر سازمانها جدا کند؛
- توجه به بازار منحصر به فرد و جدید که در حقیقت دست نخورده و بکر باشد.
مهارت در این است که بتوان سیاست لازم را در زمان و مکان مناسب انتخاب کرد. این سیاستهای بنیادی رقابتی همراه با پنج استراتژی و راهبرد زیر اجرا پذیرند:
1. توانمندی مشتریان در پرداخت و خرید کالاها و خدمات؛
2. توانمندی عرضه کنندگان در تاثیر گذاری بر قیمتهای تمام شده کالاها و خدمات؛
3. توانمندی در تغییر قیمت و کاهش منافع در عملکرد بازار آزاد؛
4. سطح توانمندی های سرمایه گذاری برای اجرای سیاستهای رقابتی؛
5. سطح تهدیدها برای ورود به بازار جدید و یا عرضه کالاها و خدمات نو..